۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

اشعار شیوایی

صدا زدم خدا را با نگرانی
پرسید چرا مرا می خوانی ؟
گفتم تا او را به من برگردانی.
گفت صدایت را نشنیدم.
گفتم در او هیچ چیز جز تو ندیدم.

۱ نظر:

  1. بگو ای مرد من ، ای مرد عاشق
    کدوم چله ازین کوچه گذر کرد
    هنوز باغچه برامون گل نداده
    کدوم پاییز ، زمستونو خبر کرد
    بذار سر روی سینه م گریه سر کن
    از اون شب گریه های تلخ هق هق
    بذار باور کنم یه تکیه گاهم
    برای غربت یه مرد عاشق

    پاسخحذف